تاریخ درج
شنبه 28 ارديبهشت 1398 در 15:47
کد خبر : 2969
معرفی کتاب
معرفی کتاب
نخل و نارنج
معرفی کتاب:
کتاب «نخل و نارنج» نوشته وحید یامینپور درباره زندگی و زمانه شیخ مرتضی انصاری توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اثرگذاری شیخ مرتضی انصاری بر جریان فقه شیعه مشهور است و تلاش مثالزدنی و ستودنی او در تربیت شاگردانی که ساختار علمی دین را قوت بخشیدند و شاگردان آنها بعدها دنیا را تکان دادند بر همه مشخص است. شاگردانی که این عالم تربیت کرد، پرچمدار مبارزات سیاسی تاریخسازی در خاورمیانه شدند؛ بهعنوان نمونه میرزا محمدحسن شیرازی عهدهدار زعامت دینی شیعیان شد وتوانست در برابر قرارداد استعماری عصر ناصرالدین شاه فتوای مهم تحریم تنباکو را صادر کند و مردم را به مقاومت فرابخواند. پیروزی میرزای شیرازی توانست راه را بر جنبشهای بعدی فراهم کند و دیگر شاگردان شیخ انصاری در ربع نخست قرن چهاردهم هجری توانستند نخستین انقلاب ۱۰۰ ساله اخیر را در منطقه خاورمیانه رهبری کنند. مکتب علمی و فقهی او شاگردانی چون امام خمینی (ره) داشت که اولین حکومت دینی در دوران غیبت کبری را بنا کردند.
وحید یامینپور در اثر پیش رو به سراغ روایت داستانی زندگی و زمانه شیخ اعظم، شیخ مرتضی انصاری رفته است.
اثرگذاری شیخ مرتضی انصاری بر جریان فقه شیعه مشهور است و تلاش مثالزدنی و ستودنی او در تربیت شاگردانی که ساختار علمی دین را قوت بخشیدند و شاگردان آنها بعدها دنیا را تکان دادند بر همه مشخص است. شاگردانی که این عالم تربیت کرد، پرچمدار مبارزات سیاسی تاریخسازی در خاورمیانه شدند؛ بهعنوان نمونه میرزا محمدحسن شیرازی عهدهدار زعامت دینی شیعیان شد وتوانست در برابر قرارداد استعماری عصر ناصرالدین شاه فتوای مهم تحریم تنباکو را صادر کند و مردم را به مقاومت فرابخواند. پیروزی میرزای شیرازی توانست راه را بر جنبشهای بعدی فراهم کند و دیگر شاگردان شیخ انصاری در ربع نخست قرن چهاردهم هجری توانستند نخستین انقلاب ۱۰۰ ساله اخیر را در منطقه خاورمیانه رهبری کنند. مکتب علمی و فقهی او شاگردانی چون امام خمینی (ره) داشت که اولین حکومت دینی در دوران غیبت کبری را بنا کردند.
وحید یامینپور در اثر پیش رو به سراغ روایت داستانی زندگی و زمانه شیخ اعظم، شیخ مرتضی انصاری رفته است.
بخشی از متن کتاب:
شیخ پس از ده سال آرام و بدون استقبال به نجف وارد شد و آن هنگام سی و پنج ساله بود که قدری پیرتر به چشم می آمد. او چشم پرکن نبود و هیچ گاه هم چنین نشد. چشم پرکن ها خود را به رخ می کشند و به چشم می آورند. چیزی بیش از آنچه هستند را به خود می افزایند؛ به لباسشان، به چهره شان، به راه رفتنشان، به حرف زدنشان. چشم پرکن ها به خودشان از چشم دیگران نگاه می کنند و آنگاه حظ می برند و احساس رضایت می کنند. آن ها چیزی را از درون می کاهند و به بیرون می افزایند. غنای نفس ندارند؛ تهی هیتند و فربهی می نمایند. مثل خانه ای که پای بستش بر شن روان است و در شرف ویرانی، ولی صاحبش بر نقش ایوان می افزاید.