خطبه نماز جمعه ۱۴۰۱/۱۰/۳۰
خطبه نماز جمعه ۱۴۰۱/۱۰/۳۰
ایام دهه فجر انقلاب یکی از فرصتهای ناب برای تبیین است
بِسمِالله الرَّحمَنِ الرِّحیم
اَلحَمدُالله رَبِّالعالَمینَ وَالصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ
اَلعَبدِ المُوَیَّد وَالرَّسولِ المُسَدَّد اَباالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد
وَ عَلی آلِه الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ سِیَّما بَقِیَّهِ اللهِ الاَعظَم فِی الاَرَضِینَ
وَاللَعنَهُ الدّائِمَه عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنِ اِلَی قیامِ یَومِ الدّین
عبادالرحمن، اوصیکم و نفسی بتقوی الله . متقین کسانی هستند که از روی اراده و اختیار بندگی خدا میکنند. بحث ما درباره عبادالرحمن و ویژگیهای آنان است. جلسه قبل کمی راجع به بندگی خدا و بندگی غیر خدا که در حقیقت بندگی شیطان و پیروی از هوای نفس است سخن گفتم. و عرض کردم عباد الرحمان کسانى هستند که از روی اختیار خدا را پرستش میکنند و او را معبود و مولای خود میدانند. و طبق نظر او زندگی میکنند. برخلاف کافران که با دستورات خداوند مخالفت میکنند و خود را تحت ولایت خدا نمیدانند.
خدای تعالی در آیه ۱۱ سوره مبارکه محمد میفرماید: «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرینَ لا مَوْلى لَهُمْ». این براى آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانى است که ایمان آوردند امّا کافران مولایى ندارند. اولین اوصافی که به بیان قرآن کریم برای عبادالرحمان مطرح شده، دو صفت است، یکى این است که: «الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الاَرْضِ هَوْناً». به نرمى و آرامى و با فروتنى و بىتکلف و تکبر بر روى زمین راه مىروند. و دیگری این است که: «إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً». یعنی در مقابل افراد نادان که رفتار تحقیرآمیز یا از روی تمسخر دارند، برخوردى آرام و بزرگوارانه از خود نشان مىدهند.
مقصود از سلاماً در آیه ظاهراً این باشد که با سخنان آرام خود و آرامشی که دارند، بداخلاقی افراد نادان و کمعقلی آنان را از بین میبرند. در حقیقت میگوید عبادالرحمن، چون عبد خدا هستند بیتکبر و اهل تواضعاند، در مقابل مولا، چیزی برای خود قائل نیستند و خود را نمیبینند و فروتن هستند. در تمام زندگی و مشی آنان تواضع است نه اینکه راه رفتن ویژگی داشته باشد، از روی تبختر و تکبر و نخوت راه نرفتن و برخوردشان با بیخردان و حالات دیگر نشانه است. نوع این حالات نشاندهنده شخصیت فرد است.
یکی از مهمترین عوامل سقوط انسان که شیطان شروعکننده و سرسلسله آن است، خودبزرگبینی و تکبر است. در آیه ۳۴ سوره مبارکه بقره فرمود: «وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِیسَ أَبى وَاسْتَکْبَرَ وَکانَ مِنَ الْکافِرِین». و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. در آیه دیگر فرمود از بهشت خارج شو که تو از خوارشدگانی.
و در این باب روایات عجیبی داریم. امام باقر علیهالسلام فرمودند: هیچ مقدار از تکبر به دل آدمی راه نیابد مگر اینکه به همان اندازه از عقلش کم میشود، چه آن مقدار کم باشد یا زیاد. امام صادق علیهالسلام فرمود: هر کس بر این باور باشد که از دیگران برتر است او در شمار مستکبران است. و اثر وضعی که خدای تعالی برای تکبر قرار داده است به بیان رسول خدا این است که چنین کسی خوار و پست میشود. عبادالرحمن شدن یعنی انسان آنقدر در مسیر بندگی خدا تلاش کند تا به قرب خدا برسد. به دست آوردن فضائل و دور کردن رذایل برای نزدیک شدن به خداست.
خب چگونه باید این مسیر را طی کرد تا به خدا نزدیک شد؟ اگر در بیان قرآن کریم و رسول خدا و اهلبیت توجه کرده باشید، راه رسیدن به خدای تعالی عبادت و بندگی و پرستش خداوند است. در قسمتی از آیه ۳۶ سوره مبارکه نحل فرمود: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ…» ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که خداى یکتا را بپرستید… یعنی صریح و روشن بیان میکند صدر تعلیم همه انبیاء الهی این است که خدا را پرستش و عبادت کنید. و پرستش خدا با تکبر و مَنم مَنم هماهنگی ندارد.
و این اختصاص به اسلام فقط ندارد. چون به بیان قرآن بتپرستها هم تلاش میکنند تا با عبادت به بتهای خود نزدیک شوند. در آیه ۳ سوره مبارکه زمر فرمود: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى…» اینها را نمىپرستیم مگر به خاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند… اینجا بیان میکند که هدف همه انبیاء قرب به خداست. حتی بتپرستها هم به دنبال نزدیک شدن به بت خود هستند.
پس یکی از اوصاف بالا و باارزش با همه مراتبی که دارد، چون فرمود: «لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِم»، قرب الهی است و راه رسیدن هم بندگی است و پرستش. در آیه ۲۰۶ سوره مبارکه اعراف فرمود: «إِنَّ الَّذِینَ عِنْدَ رَبِّکَ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ یَسْجُدُونَ». آنها که (در مقام قرب) نزد پروردگار تو هستند، (هیچگاه) از عبادتش تکبر نمىورزند، و او را تسبیح مىگویند، و برایش سجده مىکنند. یعنی مقربین و کسانی که از قرب به خدا برخوردارند این سه صفت را قطعاً دارند. استکبار نکردن و تسبیح کردن و سجده کردن. انسان اگر بخواهد به قرب الهی برسد راهی جز بندگی ندارد و بنده هم خود را نمیبیند و خاکسار درگاه الهی است.
خب مسیری که روندهی خود را به خدا و سعادت نهائی میرساند کدام است؟ صراط مستقیم. بالاخره آن حالت نفسانی که با روح بندگی برای خدا تناسب دارد و انسان را به خدا نزدیک میکند، همین تواضع است که بهعنوان اولین صفت عبادالرحمان نامبرده شد و در مقابل خودبزرگبینی و تکبر، انسان را بنده شیطان میکند. خدایا همه ما را از عباد الرحمان قرار بده.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُالله رَبِّالعالَمینَ اَلصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ اَبَالقاسِمِ مُحَمَّد
وَ صَلِّ عَلَی اَمیرِالمُؤمِنینَ عَلیِ بنِ اَبی طالِب وَ عَلَی فاطِمَهَ الزَّهرا سَیِّدَهِ نِساءِ العالَمین
وَ عَلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّه وَ عَلَی عَلیِ بنِ الحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلی
وَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد وَ موسَی بنِ جَعفَرِ وَ عَلیِ بنِ موسی وَ مَحَمَّدِ بنِ عَلی وَ عَلی بنِ مُحَمَّد
خودم و همهی شما نمازگزاران محترم را به رعایت و تقویت و تسدید تقوای الهی دعوت میکنم.. اهل تقوا در مقابل هیچ موجودی غیر از خدای تعالی کرنش ندارند. امیرالمؤمنین علیهالسلام در بخش دیگری از حکمت ۲۱۹ از حکم نهجالبلاغه فرمودند: «وَ مَنْ أَتَى غَنِیّاً فَتَوَاضَعَ لَهُ لِغِنَاهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِهِ». و کسى که در نزد توانگرى به خاطر ثروتش کرنش کند، دوسوم دینش را از دست داده است.
چرا این کرنش چنین اثری دارد؟ چون مقدمه میشود برای علاقهمندی افراطی به دنیا و گرایش به سمت کارهای خلاف برای به دست آوردن مال بیشتر تا جایی که از بندگی خدا خارج میشود.همچنین چون دین متشکل از اعتقاد قلبی و اقرار زبانی و عمل با اعضاء است. و معمولاً کرنش به ثروتمندان با زبان است که مدح آنان گفته میشود و یا با عمل است که کاری را برای او انجام میدهند در حقیقت دوسوم دین خود را این شخص از بین برده است. خدای تعالی دستگیر همه باشد.
پیشاپیش حلول ماه رجب را و آغاز ماه نخست از ۳ ماه فصل بندگی و همچنین ولادت امام باقر سلاماللهعلیه را به شما تبریک عرض میکنم.
هفتمین ماه از سال قمری رجب نام دارد؛ با مجموعه فراوانی از فضیلتها و رحمت الهی که این خوان نعمت برای ما گسترده شده و باید بهره ببریم. ماه رجب بهار خودسازی است. اهلدل و معرفت فرصت ماه رجب را از دست نمیدهند و متوجه بار عام الهی هستند و از نسیم رحمت و مغفرت خدای تعالی بهره میبرند.
در این ماه بهوسیله استغفار ظرفیتهای معنوی خودمان را بالا ببریم. امام صادق علیهالسلام فرمودند: رسول خدا فرمود که رجب ماه استغفار امت من است؛ پس در این ماه طلب آمرزش کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است.
در بعضی از روایات دارد که ماه رجب ماه خدا است؛ چون رحمت خدا در این ماه بر بندگانش سرازیر است و چون رسول خدا در ۲۷ رجب این ماه مبعوث به رسالت شد، پس ماه رسول خدا هم هست و همچنین چون امیرالمؤمنین در سیزدهم این ماه به دنیا آمد پس ماه ولایت هم هست. میبینید که از همه جهت این ماه، ماه ویژهای است.
در بحارالانوار احادیث فراوانی در فضیلت این ماه بیان شده؛ به نظر میرسد که از همان شب اول ماه با توجه وارد این ماه شوید. اعمال را با اخلاص بهاندازه وسع شروع کنید. روزه بهخصوص در این ماه فضیلت فراوان دارد. امام صادق علیهالسلام از پدران خودش نقل میکند که امیرالمؤمنین علیهالسلام خوش داشت انسان خود را در ۴ شب از شبهای سال برای عبادت فارغ سازد؛ اولین شب ماه رجب (همین اولین شب ماه رجب موضوعیت دارد؛ اینکه عرض میکنم از همان شب اول ماه با توجه وارد شوید ریشهاش روایت است) بعد فرمودند: شب عید قربان و شب عید فطر و شب نیمه شعبان.
ماه رجب یکی از بهترین فرصتها برای تقویت ایمان و تقوا است. امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه ۱۹۸ از نهجالبلاغه فرمود: تقوا داروی بیماریهای روحی، مایه بینایی و درمان بیبصیرتیها، شفای بیماریهای ظاهری، مایه صلاح تباهیهای باطنی، سبب پاکی آلودگیهای درونی، عامل زدودن غبار مزاحم از دیدگان حقیقتبین، مایه آرامش و از بین رفتن ناآرامیها و اضطرابها و روشنی ظلمتهای وجودی است.
این تقوا را چطور باید به دست بیاوریم؟ در ماه رجب فرصت فراهم است. میشود در این ماه تمرین کرد و تقوا را در خودمان اگر نیست به وجود بیاوریم که هست و آن مقداری که هست را تقویت کنیم، بیشتر کنیم و محکم کنیم.
در این ماه به خودمان برسیم؛ همچنین دو ماه آینده. این دستور قرآن را جدی بگیریم که فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» ای کسانی که ایمان آوردید مراقب خودتان باشید؛ چون اگر در راه درست باشید گمراهی گمراهان به شما ضرر نمیزند.
ببینید چقدر در معرض خطریم! طرف ۷۰ ماه جبهه داشته، آن همه مسئولیت و فعالیت، در نهایت به خاطر جاسوسی برای دشمن اعدام میشود. ما در معرض خطر هستیم. انسان دچار خسران ابدی میشود. این هشدار جدی است که باید مواظب خودمان باشیم. شیطان کار خودش را خوب بلد است. انسان و امیال انسان را خوب میشناسد. باید دائم توبه داشت و بازگشت داشت. از یاد خدا غافل نباشیم. از خدا بخواهیم که عاقبت همه ما ختم به خیر شود. عاقبتبهخیری یک دعای همیشگی است. امیرالمؤمنین هم در آن لحظه که پیغمبر اکرم به او خبر داد شهید میشود گفت آیا دین من سر جایش هست؟ مسئله مهم است.
جا دارد یک روایتی را از مولود مبارک روز نخست ماه رجب یعنی امام باقر علیهالسلام برای شما بهعنوان عرض ادب بخوانم. من هر وقت که نام اهلبیت میآید سیره آن حضرات را مطرح میکنم. راجع به سیره امام باقر من مقداری گفتهام. در این نوبت به یک روایتی اشاره میکنم.
این روایت را مرحوم شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه نقل میکند. روایت قشنگی است. حضرت فرمودند «مَنْ مَلَکَ نَفْسَهُ اِذا رَغِبْ وَ اِذا رَهَبْ و اِذا اشْتَهى و اِذا غَضِبَ و اِذا رَضِىَ، حَرَّمَ الله جَسَدَهُ عَلَى النّارِ» اگر کسی در ۵ حالت مالک نفس خودش باشد بدنش بر آتش حرام است. اول وقتیکه به چیزی علاقه دارد حواسش باشد عاشق بیقرار نشود بهطوریکه دیگر حلال و حرام را فراموش کند. دوم اگر از چیزی میترسد و از کسی تنفر دارد این بغض سبب کوتاهی در وظایف شرعیاش نشود. مثلاً دشمنی نکند، بدگویی نکند غیبت نکند. سوم اگر به چیزی علاقه پیدا کرد باعث نشود که به خاطر آن علاقه به حرام بیفتد و هر وقت نسبت به کسی غضبناک شد از حق عبور نکند و هر وقت از کسی خشنود شد این خشنودی او را از حق منحرف نکند. اگر در این پنج چیز انسان مالک خودش باشد خداوند چنین شخصی را عذاب نمیکند.
پنجم بهمن مصادف است با سوم ماه رجب شهادت امام هادی علیهالسلام است. قبلاً هم در سیره آن حضرت نکاتی را عرض کردم. شرایط سخت استبداد عباسی زندگی را بر امام و شیعیان سخت کرده بود. عباسیها اهتمام داشتند که علویان قدرت نگیرند تا مقدمات ظهور حجت خدا فراهم نشود. فضا را آنقدر سنگین کرده بودند ازنظر قتل و ترور و سختیهایی که بود که نمیتوانستند شیعیان بگویند که ما دوستدار اهلبیت هستیم. لذا علویان بهترین روش برای مبارزه با عباسیان را تقیه انتخاب کردند. چون شرایط مبارزه فراهم نبود؛ برنامه درازمدت ریختند برای کادر سازی و فراهم کردن نیروهای بصیر انقلابی. البته غیرمستقیم مبارزه میکردند. خود امام در هر فرصتی که پیدا میکرد مشروعیت دستگاه بنیعباس را زیر سؤال میبرد، جایگاه امامت را تبیین میکرد، جایگاه امامت را تقویت میکرد، زیارت جامعه کبیره و غدیریه اینها در این زمینه بینظیر هستند که ملاحظه کردهاید.
یکی از آموزههای امام که نیاز امروز جامعه ما است و باید به آن تأسی کنیم توسعه روحیه امیدواری در جامعه بود. امام هادی با دلداری دادن و پشتیبانی از مردم، پایگاههای مقاومت مردمی را تقویت میکرد. نسبت به آینده و چیره شدن اسلام و از بین رفتن بساط ظلم امیدوار میکرد.
کسی از اهالی مدین از امام سؤال کرد بالاخره کار متوکل کی تمام میشود؟ حضرت آیات سوره مبارکه یوسف را که عزیز مصر خواب دیده بود، دو تا ۷ سال، آن آیات را خواند و طبق پیشبینی امام، متوکل در همان روزهای اول سال پانزدهم حکومتش به قتل رسید.
نفوذ معنوی امام بسیار گسترده بود. همه جغرافیای جهان اسلام را گرفته بود؛ مثلاً تعداد زیادی از شاگردانش از ایران هستند. در رجال که نگاه میکنید فراوان هستند؛ رازی هستند، خراسانی هستند، قمی هستند.
در سال ۲۵۴ دستگاه حاکمه، نفوذ معنوی و کلام امام را نتوانست تحمل کند و امام توسط یکی از پلیدترین و منفورترین غاصبان منصب حاکمیت اهلبیت علیهمالسلام یعنی متوکل عباسی در سی و چهارمین سال امامت یعنی بعد از ۲۰ سال که در تبعید بود در تبعیدگاه به شهادت رسید. الا لعنه الله علی القوم الظالمین.
نکتهای را عرض کنم و آن اینکه استکبار جهانی با تمام عده و عُدهاش با طراحی جنگ ترکیبی بر علیه ایران در این نوبت هم شکست خورد. هیچکدام از نقشههایش به نتیجه نرسید. از این ناکامی هم که داشته بهشدت عصبانی است؛ لذا به اقدامات جدید برای جبران شکستها و احتمال پیروزیهای آینده دست زده است؛ تا مردم را مأیوس کند یا عصبانی کند، وحدت ملی را خدشهدار کند، عمق راهبردی منطقهای ایران را از بین ببرد، بهخصوص ازنظر دیپلماسی تنشهایی را درست کند که این روزها میبینید و میشنوید که فراخوان میزنند، فاصله بین مردم و امام جامعه به وجود بیاورد، بین مردم و دستگاههای خدمتگزار و مورد اعتماد مردم فاصله بیندازد؛ مثلاینکه مثلاً بخواهند سپاه پاسداران را در ردیف تروریستها قرار بدهند و امثال اینها که این فقره هم هوشیاری مردم و مسئولین و هدایتهای سیدنا القائد، کید دشمنان را به خودشان بر خواهد گرداند و وعدههای الهی را محقق خواهد کرد انشاءالله.
پارلمان اروپا قطعنامهای داده است؛ گفته سپاه تروریست است. اولاً این دخالت در امور کشور است و یک جنگ رسانهای است. خودشان هم میدانند که حرف بیربطی زدهاند و دارند حرف بیربطی میزنند. البته شورای اروپا باید خیلی نسبت به عواقب این حرف و عدم وجاهت بینالمللی که این حرف دارد پرت باشد که این پیشنهاد را در جلسه پیش رویی که دارند بخواهند تصویب کنند. امیدواریم این حماقت را نکنند و چیزی را تصویب نکنند.
مگر میشود طبق قواعد بینالمللی نیروی رسمی نظامی کشوری را تروریست اعلام کرد؟ اصلاً سابقه هم ندارد. البته دفعه قبل همچنین کاری را یکقسمتی انجام دادند که بلافاصله مجلس اقدام کرد و در این نوبت هم قطعاً اقداماتی را خواهند داشت.
آنها میخواهند شکستهای نظامی و سیاسی که خوردند را اینطور جبران کنند ولی نمیدانند که عملگی آمریکا و صهیونیستها را میکنند. دشمنان ایران قوی بدانند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دل مردم ایران جای دارد و با این تهمتها و تحریفها، فاصله بین مردم و فرزندانشان نمیافتد و اگر لازم باشد همه لباس سبز پاسداری که نماد افتخار و عزت انقلاب است را به تن کرده و افتخار خواهند کرد.
چقدر پارلمان اروپا بدبخت شد که باید با لابی ضدانقلابها و منافقین و صهیونیستها علیه ایران مشق شب بنویسند. خیال میکنند با این موجی که راه انداختهاند میتوانند برجام را به نفع خودشان با فشار سیاسی و امتیاز گیری احیا کنند. اگر سپاه نبود و اقداماتی که سردار شهید قاسم سلیمانی رضواناللهعلیه کرد نبود، امروز اروپا از عملیاتهای تروریستی داعش در امان نبود. اگر مرزبانی نظامی و انتظامی ایران نبود، مواد مخدر، زندگی در اروپا را افسانه کرده بود.
یقین بدانید که با این نوع از گفتمان و عملیات نمیتوانید بین مردم و مسئولین دوقطبی ایجاد کنید و فشاری بیاورید که ایران از مواضع خودش کوتاه بیاید. مردم و مسئولین در ایران بر مواضع خردمندانه و بازدارنده بر اساس منافع ملی خود تا آخر محکم ایستادهاند و عقبنشینی نخواهند کرد.
در دوران دفاع مقدس امام فرمود جنگ در رأس همه امور است. البته صدام خوب گوش کرد و تا پایان جنگ لباس جنگی را از تن درنیاورد. امروز وقتی به بیان امام المسلمین و تأکید و تکرار او نگاه میکنیم باید بگوییم جهاد تبیین در رأس همه امور است. چرا؟ چون ما در یک جنگ فراگیر و همهجانبه ادراکی و شناختی قرار داریم.
امروز دشمن با تمام ترفندها و ابزارهای خود، در نظام ادراکی جامعه و فعالان جبهه انقلاب، اختلال ایجاد میکند. تلاش میکند بر شش محور اثرگذار باشد. محور باورها، تشخیصها، ارادهها، اعتمادها، امیدها و اتحادهای مردم. نسل جوان بهخصوص مورد هدف جدی است. نسلی که اولاً ذهنیتی از انقلاب و دشمنیهای دشمنان و دوران دفاع مقدس و امثال اینها ندارد و ثانیاً میتواند بهسرعت با همه فضاها و جریانات داخلی و بینالمللی ارتباط بگیرد؛ و متأسفانه نحوه مواجهه تبیینی جریانات انقلاب، شکل جهادی ندارد؛ نه بخشهای مردمی و نه حاکمیتی. حرکاتی که دیده میشود جهادی نیست در حالیکه معنای جهاد به کار گرفتن تمام توان است و ما در صحنه، جهاد نمیبینیم. کارهایی انجام میگیرد ولی جهادی نیست.
جنگ شناختی با اطلاعات شروع میشود، یعنی آنچه مهم است و کار را پیش میبرد اطلاعات است؛ بعد با استفاده از فناوریها، شناخت افراد را تغییر میدهد. توجه داشته باشید، جنگ شناختی فقط مبارزه با آنچه مردم فکر میکنند، نیست؛ بلکه مبارزه با طرز فکر آنها است؛ یعنی اگر بتوانند، طرز فکر مردم را تغییر میدهند؛ و این مطلب خیلی حساستر، قدرتمندتر و فراتر از جنگ روانی است.
عرض کردم باور را تغییر میدهند؛ حالا از باورهای سیاسی بگیرید تا اقتصادی و فرهنگی و اعتقادی. هجمههایی که گاهی میبینید میشود ریشهاش همینهاست. مثلاً در باور اعتقادی اینکه خدای تعالی علتالعلل همه اموری است که در عالم واقع میشود و هیچچیز از تحت قدرت او خارج نیست و خداوند برای تحقق امری، اسبابی را دخیل کرده باشد و بعضی را مانع تحقق قرار داده باشد مطلب مسلمی است و از آیات و روایات به دست میآید و باور هر موحدی است. در مباحث اعتقادی ثابت شده و در ادعیه هم دائماً میخوانیم.
ولی وقتی بنا به تخریب باور میگذارند، وقتی میبینند در جریان جهاد تبیین مسیری در حال طی شدن است که محکم و با دقت کار میکند، اول کلمات گوینده را تحریف و جابجا میکنند و بعد تیتری که ربطی به بحث ندارد، درست میکنند و بعد ناجوانمردانه و با هماهنگی کامل یک باور را میکوبند که هفته گذشته نمونهاش را دیدید.
جنگ شناختی زمان و مکان و تعطیلی و تسلیم و صلح ندارد؛ بلکه تا غلبه بر فکر و اندیشه طرف مقابل ادامه دارد. میدان جنگ در جهاد تبیین، مبارزه همیشگی جریان حق و باطل است. جریان باطل، با دقت قلب واقعیتها را نشانه میگیرد و با تزیین و تسویل ازیکطرف و ایجاد ترس و ناامیدی از طرف دیگر و با انکار و تحریف و پنهان کردن موفقیتهای جبهه حق از طرف سوم و با سیاه نمایی و بزرگنمایی ضعفها از طرف چهارم، عملیات فریب افکار و باورهای عموم مردم و خواص جامعه را انجام میدهد.
در اینجا فضای تبیینی، فهم صحنه، میدان و اهمیت مبارزهای که جریان دارد، یکی از نیازهای جبههی انقلاب است. ما فقر و محرومیت و رنج را بهسرعت متوجه میشویم؛ طرح میریزیم مثل طرح محرومیتزدائی، جلسات مکرر و تخصیص بودجه و به کار گرفتن امکانات و اقدام میکنیم؛ اما از اینها مهمتر، اختلالی که دشمن با تمام قوای خودش در نظام ادراکی جامعه به وجود آورده را توجه نمیکنیم و جبهه انقلاب هنوز اقدام جهادی لازم و ظرفیت خود را پای این کار مهم نیاورده است.
من این را مقدمه گفتم برای یک کلمه؛ ایام دهه فجر انقلاب یکی از فرصتهای ناب برای تبیین است. جهاد تبیین را در این دهه همه به عهده بگیرند، هرکس بهاندازه خودش در چهار محور و مسئله. این ۴ سؤال جدی را برای همه مردم بهخصوص نسل جوان تبیین کنید؛ که یک؛ چرا انقلاب کردیم؟ دو؛ چگونه انقلاب کردیم؟ بحثهای مفصل و نغزی اینجا وجود دارد که جوانها اگر بدانند و توجه داشته باشند برایشان خیلی مفید است.
سه؛ دستاوردهای انقلاب چه بوده؟ که دشمن با دقت تمام این دستاوردها را تضعیف میکند و کم نشان میدهد و بد نشان میدهد. لااقل این کتاب صعود چهلساله را بخوانید. ۷ دستاورد مهم را رهبر انقلاب حفظه الله در همین بیانیه گام دوم بیان کردند. روی اینها کار کنید.
و چهارم؛ آینده انقلاب چه میشود؟ که بخشی از تبیینها در فرصت دهه مبارکه فجر و ایام بهمن باید متوجه اینها باشد.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾